HonaredefaView

X
توضیحی کوتاه درباره اثر :

با شروع جنگ، بيمارستانی در خرمشهر به محاصره دشمن درمی آيد و از هوا و زمين مورد هجوم قرار می گيرد. محمد جهان آرا، فرمانده جوان سپاه خرمشهر، پيشنهاد می كند مجروحان و پزشكان با يك آمبولانس و لندرور، به دنبال جيپ به غنيمنت گرفته شده كه در آن رزمندگان راه را باز می كنند، از بيمارستان خارج شوند. در شهر، نيروهای عراقی كه در حال تسخير شهر هستند، مقابل آنها ظاهر می شوند و رزمندگان برای نجات دادن سرنشينان آمبولانس و اندرور، با عراقی ها درگير می شوند و به شهادت می رسند و سرنشينان لندرور نيز به اسارت گرفته می شوند .  سرنشينان آمبولانس كه نجات يافته اند، در اطراف شهر سرگردان می شوند و راه را گم می كنند. در ميان آنها، راننده آمبولانس، دكتر كسرا، يك ناخدا، يك زن كه شوهرش رييس گمرك خرمشهر بوده و شهيد شده، مردی كه مدام به فكر تسليم شدن و نجات پول‌هايش است و يك امدادگر به نام هانيه كه دو نوزاد را با خود آورده، حضور دارند...

چند رسانه ای